آره،درسته که سیاه تر از این صفحه نیست ولی به قدری دل و ذهنم با فکر کردن بهش
روشن میشه که میشه ادبی ترین متن هارو از این حس دراورد.
اصلا چرا همه ی تناقض ها انقدر شیرینن؟فک کن:ستاره و شب،زن و مرد،اشک شادی،
آفتاب زمستونی،شبنم روی شیشه(میدونید که،بخاطر تناقض هوای سرد بیرون و هوای
گرم داخل بوجود میاد)،تشر مادر،قهوه ی تلخ،...
این سیاهی گولتون نزنه،
حتی هیچ سیاهی دیگه ایم گولتون نزنه،
خنده ی لب خاک و گِله،خنده ی اصلی به دلِه...
پی نوشت:چقدر خیالبافی میکنم این روزا و چقدر می چسبه.سااعت حدود یک شبه و برنامه
فردام دوچرخه سواریه.البته کاش با الف می رفتم رانندگی... خلوت...
ادامه مطلبما را در سایت خلوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mesmerizedo بازدید : 21 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:15